یه ربعه تو تاریکی و سکوت به حس و انرژیِ ناگهانیِ برق انداختنِ خونهای که به واقع مثال بمبخوردههاست و تو دوازده و بیست نیمه شب دچارشم فکر میکنم، و به اینکه عادتِ حسی کار کردن برازندهم نیست و باید خجالت بکشم که بخش دیگه وجودم میگه داری زیادی سختش میکنی و واسه همه چی فلسفه میبافی و من همچنان در تلاش برای مجاب کردنشم.
.
› کاش میشد پیچ مغزو موقتی بست و خوابید.
00:35 | Tuesday 18 Shahrivar 1399