868
روی زمین طاقباز دراز کشیده و دست و پاهایش را به شکل پروانه باز و بسته میکند. بلند شو لباسهایت را کثیف کردی! زشت است! خجالت بکش! اینجا جای این بازیها نیست و.. مادرش هیچکدام اینها را نمیگوید. کنارش ایستاده و لبخند میزند. پدر و برادر بزرگترش هم. دختربچه از ته دل میخندد. زهرا کنارم ایستاده و با اشاره میگوید عکس بگیر. خودم را مجهز میکنم و عکس سریعالسیری میگیرم. به زهرا میگویم فکر میکنی اگر دختربچه هرجایی غیر از اینجا خودش را روی زمین میکشید، این صحنه به این شکل میبود؟ میگوید قطعا نه! اما اینجا فرق میکند. اینجا گردِ شوق پاشیدهاند. غم هم که داشته باشی، باز نَمی از گردها روی شانهات مینشیند. اینجا تکلف معنا ندارد. همه آراماند و بیقید. انگار که از غصهٔ زیاد، به خانهٔ پدری پناه آوردهاند، و میان گریه در آغوش مادر، خوابشان برده است. اینجا همه در رویا هستند..!
+ حرم امام رضا علیهالسلام
- 04/05/14