853
بلاگرها دار و ندارشان را جلوی چشم چندصد کا بساط میکنند و راست راست جلوی همه راه میروند، آن وقت ما هر چیز کوچکی که میخواهیم بخریم را باید در چند پَستو مخفی کنیم که نکند چشم بخوریم! از این آدمهایی نیستیم که همهٔ بدبختی و ناتوانیهای خودشان را گره میزنند به چشم بد تا وجدانشان راحت باشد، اما یکسری چیزها برایمان واقعا غیرطبیعی شده. میهمان فرق ندارد کم باشد یا زیاد، از درِ خانه که بیرون میرود میوهخوری که بیآزار روی میز قرار گرفته یکهو از وسط دو تکه میشود! ظرف داخل کابینت خود به خود پایین میافتد و میشکند. بیدلیل مریض میشویم. بحثهای بیخود بالا میگیرد. مامان هم مثل ماست، یک میهمانی کوچک در خانهشان گرفتیم و انقدر از این چیز و آن چیز تعریف کردند که میهمانها رفته و نرفته مامان افتاد روی تخت! به زور زیر بغلش را گرفتیم و به دکتر رساندیمش، نوار قلب میگیرد طبیعی، فشار میگیرد طبیعی، اصلا سابقه چنین مریضیهایی را ندارد، هرچه چک میکنند طبیعی اما داشت از دست میرفت! آنقدر این چیزها تکرار شده که وقتی لباس جدید میدوزم و میپوشم تن و بندم میلرزد! حالا اگر از اینهایی بودیم که چپ و راست داشتههایمان را در چشم مردم میکردیم یک چیز، ولی دهانبسته بودن را بخواهند در فامیل رتبهبندی کنند اگر طلایش را نگیرم حتما مدال نقرهاش مال خودم است! زندگی آنچنانی و پر زرق و برقی هم نداریم. چه میدانم. کاش یکی از بلاگرها بپرسد راز موفقیتشان چیست؟!
- 04/05/13