870
1404/05/17 | 01:07
قرار است امتحان فلسفهٔ حقوق، فردا در حرم باشد. تقریبا هیچکداممان هنوز چیزی نخواندهایم. دو سه نفر از بچهها بیرون از اتاق، روی زمین سالن نشسته و مباحثه میکنند. میان ده نفر باقی مانده هم، بیدارشان منم. حالم عجیب و غریب است. بیخود و بیجهت. خانم میم میگوید حالاتت شبیه به حملات پنیک است. شاید. نه میتوانم بخوابم و نه درس بخوانم. حتی گریه هم اینجا نمیچسبد. فقط میتوانم بغضهایم را ذخیره کنم تا در حرم بترکند. شاید که چشمهایم را با این وعده به خواب ببرم.
بعد نوشت: امتحان سختی بود. ولی فضای حرم، آن عطر و آرامش تقریبا همه چیز را شست و برد. سال گذشته تیکِ امتحان در جمکران را زدیم و امسال در حرم امام رضا علیهالسلام را. تجربههای شاید تکرارنشدنی..
- 04/05/17
برای مطلب ۸۶۹ نظرات باز نبود اینجا مینویسم
به نظر من حالا گرچه اتصال خونی آنها به خواست مرد شماره یک نبوده اما بهرحال توی این شرایط او واسطهٔ زنده موندن یک آدمه، این واسطه بودنه شرایط رو برای تصمیمگیری سخت میکنه و قطعاً نمیتونه به راحتی برای عدم اتصال حکم بده...
+ نمیدونم چرا این مطلب شما من رو یاد فرزندان خداخواستهای میندازه که والدین تصمیم به از بین بردنشون میگیرند🥺😔