| بسـم اللّـه الرحمـن الرحیـم |

893 :: هو مورو

هو مورو

یا ذوق‌مرگِ وصل،
یا دق‌مرگِ هجران
ما مرگمان حتمی‌ست؛
میلِ تو کدام است؟!

893

1404/06/26 | 10:40

برای شروع کلاس‌ها لحظه‌شماری می‌کنم. نسبت به ماه پیش که احساس می‌کردم باید یک سه‌ماهۀ دیگر به تابستان اضافه کنند پیشرفت خوبیست. به نظر می‌آید اثر اساتید خوب ترم بعد است. ترم گذشته زجری بود برای خودش. هرچه بیشتر می‌گذرد مطمئن‌تر می‌شوم که استادِ خوب همه چیز است. چند رنگ خودکار نمدی برای ترم پیش رو خریدم. هنوز شوق پرسه زدن در لوازم تحریر و شروع سال تحصیلی جدید را از دست نداده‌ام. راستش همیشه از آن بچه‌هایی بودم که عاشق درس و مدرسه‌اند، تکالیفشان را باسلیقه انجام می‌دهند و معلم برگه‌های امتحانی را به آن‌ها می‌دهد تا تصحیح کنند. هنوز هم سعی می‌کنم همینطور باشم. با این تفاوت که آن زمان بچه‌درس‌خوان‌ها محبوب بودند و حالا منفور! البته که ذره‌ای اهمیت ندارد. ولی گاهی دلم می‌خواهد در محیطی درس بخوانم که رقابت شدیدتر است.‌ رقابت سالم رشد می‌آورد.‌ اما جز هشت-نُه نفر از دوستانم کسی برای درس و تلاش تره خرد نمی‌کند! قسمت حرص‌درآرش این است که دقیقا همان بی‌مسئولیت‌های خوش‌گذرانِ درس‌نخوان، صدای گله و شکایتشان از همه بلندتر است! چرا فلان چیز فلان‌طور است، چرا زمین کج است، چرا در کتری باز است، چرا گوش خرگوش دراز است و الخ. طلبکارهای حق به جانبی که هیچ نقشی برای خود قائل نیستند. همه چیز را در اطرافشان سیاه می‌بینند. به هرچیزی در اجتماع اعتراض دارند ولی تصورشان از تغییر مثبت این است که دیگران کار کنند و آن‌ها بخورند! دائما غر می‌زنند که چرا فلان آدم در فلان جا نشسته و تخصص ندارد ولی ساده‌ترین امتحان دانشگاه را با صد مدل تقلب پاس می‌کنند! دهانشان را با لفظ عدالت باد می‌کنند و نوبت صف‌شان در سلف را می‌پیچانند! و بدتر گمان می‌کنند کسی که مانند خودشان نباشد زرنگ نیست! دلم پُر است. نه برای خودم. از جابه‌جایی ارزش‌ها. از محیط سوری دانشگاه. از جوان‌های خودخواهی که خانواده‌ها تحویل جامعه داده‌اند. از آینده‌ کشور که قرار است از دل این محیط‌ها بیرون بیاید. از اصالت سرعت، منفعت‌طلبی و ده‌ها درد دیگر. خلاصه اوضاع خیلی خیط است جانم!
  • 04/06/26

نظرات  (۳)

سلام

 

رقابت سالم واقعا خوبه

نمیدونم تجربه من خوب نبود یا چی ولی من مجبور شدم سر ماجرای درس محیطم رو عوض کنم که وارد فضای رقابتی نشم :( انقدر اذیت کننده شده بود برام... 

سلام. بستگی داره چطور رقابتی باشه. گاهی رقابت صرفا سر نمره‌ یا معیار فاقد ارزشیه که درگیری زیادش حاصلی نداره، گاهی بر سر رشد تحصیلیه. بله اگه فضا سالم نباشه واقعا آزاردهنده‌ست.

همینو تو مدرسه میبینم به عنوان معلم!
چند روز پیش به یکی از بچه ها گفتم ما باید بمونیم و کشورمون رو بسازیم

گفت خب خانوم آینده و جوونی من چی؟ من چرا بمونم بسازم؟ (و همین دانش آموز استوری های انتقادی شدید میذاره)

اون مسئولی که وظیفه داره هم می‌تونه همینطور فکر کنه؛ چرا من سختی بکشم و بسازم؟ پس زندگی من چی میشه؟ آفت همهٔ این‌ها فرهنگ و تربیت‌های خودمحورانه‌ست.
  • *•.ســــائِلُ الزَّهـرا.•*
  • نمیدونم چرا ولی منم عاشق لوازم تحریرم

    هرسال بیشتراز بچه ها شوروشوق خرید لواز تحریرشونو دارم...

     

    اون بخش که گفتین بی‌مسئولیت‌های خوش‌گذرانِ درس‌نخوان، صدای گله و شکایتشان از همه بلندتر است! این جماعت انگار یه تخصص خاص دارن تو غر زدن و ایراد گرفتن از زمین و زمان، بدون اینکه خودشون ذره‌ای مسئولیت قبول کنن یا قدمی برای بهبود وضعیت بردارن.انگار که هیچ مسئولیتی ندارن درقبال کشور یا حتی همین دانشگاه خودشون...

    لوازم تحریری از اون جاهاییه که حتی بی‌هدف چرخیدن توش هم لذت‌بخشه ^ـ^
    به نظرم همیشه تو هر زمینه و مقیاسی همینه؛
    هرچی توخالی‌تر و کم‌بارتر، ادعا و غرغر بیشتر..
    کسی که واقعا دغدغه داره خودشم آستین بالا می‌زنه حداقل یه آجرو جابه‌جا می‌کنه.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">