| بسـم اللّـه الرحمـن الرحیـم |
هو مورو

17

بازم میگم یه درد مبهمی تو جمعه ها هست که هیچ ربطی به شنبه ها نداره!
1397/02/21 | 17:28

16

با چنتا کلیپ از خوشی و بالا پایین پریدن (بخونید جنگولر بازی درآوردن) و امکانات یه عده از اونوریا، میگه کاش اونطرف کافر بودم تا اینجا و تو این کشور، مسلمون!

.

 ولَولا أَن یَکونَ الناسُ أُمةً واحدةً لَجَعَلنا لِمَن یَکفُرُ بالرَّحمنِ لِبُیوتِهِم سُقفًا مِن فِضَّةٍ و مَعارِجَ عَلَیها یَظهَرُون.

و اگر بیم آن نبود که مردم همه یک امت شوند (همه بر کفر و شرک اتفاق کنند) همانا برای کسانی که به خدای رحمان کفر می ورزند، خانه هایی با سقف هایی از نقره می ساختیم، و نردبان هایی از نقره که بر آن بالا روند. 

زخرف/33

 هرچند که خوشیاشونم خوشی نیست. همه در سطحی ترین حد ممکن..

1397/02/20 | 12:48

15. فنچ دو ساله

داره گریه میکنه بردمش تراس کنار پرنده‌ها، میگم ببین جوجه‌هارو چه ناز نشستن کنار هم. همونطور که شدیدا در حال گریه کردنه میگه اینا جوجه نیست کبوتره یعنی تو هنوزم نفهمیدی؟ 

:|

1397/02/19 | 23:41

14

وقتی دلت با کسیه که میترسی عقلت تاییدش نکنه.
پ.ن: ابدا به پست قبل مربوط نیست.
1397/02/19 | 20:36

13

منفورتر از مراحل اول* خواستگاری واسه موردی که اصلا دلت نمیخوادش ولی مجبوری فعلا تحملش کنی هم هست؟

* بدترین مرحله‌ از کل پروسه‌ی مربوطه!

1397/02/19 | 18:59

12. پــــرجام

بهم ریختم، ناراحتم، عصبی‌ام، نه از عاقبت برجام (که از اولم سرانجامش عین روز روشن بود.) بلکه از منفعت‌طلب‌های احمق، از زل زدن تو دوربین و گفتن حرفایی که چندین ساله داریم داد میزنیم ولی کسی نمیشنوه. از ژست وحدت ملیِ احتمالی مسئولین از فردا. از واکنش‌هایی که امشب نسبت به لغو برجام دیدم. از حرفا و کامنتایی که حتی دلم نمیخواد اینجا بنویسم تا مبادا دوباره واسم مرور شه و بدتر شم، از عبرت‌های نگرفته از تاریخ، از جهل مردم از جهل مردم از جهل مردم..
بیشتر از دعا واسه ریشه‌کنی فقر، باید از ته دل دعا کرد که خدا جهل رو تو این سرزمین ریشه‌کن کنه.
1397/02/19 | 00:31

11

چطوری باردارید و هنوز واسه بچه‌تون اسم انتخاب نکردید؟ من تو این فکرم که چرا هنوز واسه دخترم نتونستم اسمی که به دلم بشینه رو پیدا کنم تا بتونم باهاش حرف بزنم.
1397/02/18 | 12:33

10

واسه اولین بار فردی رو از ته دل نفرین کردم. که شاید اگه از ترس سزاوار نبودن اون شخص و برگشتن نفرین به خودم نبود، خیلی قبل تر زبونم به اینکار باز میشد. اما حالا از خدا خواستم هر قدری که مقصر بوده و بهم ظلم کرده، دقیقا به همون میزان شاهد اثر نفرینم تو زندگیش باشه. اسمش بی رحمیه یا هرچی رو نمیدونم. فقط میدونم از تلقین بیخود واسه بخشیدنش خسته شدم. 
1397/02/18 | 12:07

9

از فکر و خیال زیاد خوابم نمی‌بره. میشه گفت هم آرومم هم آشفته. آروم از اینکه حس میکنم بالاخره یه راهی جلوی پام گذاشته شده، و آشفته از ترس اینکه نکنه اون راه هم جواب نده. هنوزم نمیدونم اتفاقات دو سال گذشته تاوان کدوم اشتباه زندگیم بود که شونه‌هام زیر بار سنگینی‌ش خم شد. اصلا تاوان بود؟ یا امتحان؟ فقط میدونم هرچی که بود و هست، خیلی عمیق‌تر از چیزیه که در ظاهر نشون میده. کاش این ابهام برطرف شه.
1397/02/18 | 03:13

6

بر فراز تپۀ شقایق رو دیدم؛ انیمیشن های فانتزی و رمانتیک ژاپنی ها علی رغم اینکه گاهی اوقات آدم رو از شدت آروم و یکنواخت بودن به خواب میندازن، ویژگی مهمی دارن که کمتر تو انیمیشن های با کیفیت امروزی دیده میشه. "ادب" جزءِ تقریبا فراموش شده ی کارتون های این زمونه ست که تو خیلی از انیمیشن های سنتی این کشور به شکل احترام به پدر و مادر، آداب غذا خوردن، نظم، استفاده از کلمات مناسب و حتی نحوه ی نشستن و راه رفتن دیده میشه. شاید اگه بچه ای داشتم این انیمیشن ها رو براش جایگزین نمونه های به درد نخور، حتی از نوع وطنیش میکردم.
1397/02/16 | 19:33
همه ما
شکستگی‌هایی داریم
که نور
از طریق آن‌ها
به ما وارد می‌شود..
طراح قالب: عرفان قدرت گرفته از بلاگ بیان |