برف انگار فقط تو هدر ما می باره!
.
› با اینکه از زمستون خوشم نمیاد
ولی این چه وضعشه؟ بهاره قشنگ!
برف انگار فقط تو هدر ما می باره!
.
› با اینکه از زمستون خوشم نمیاد
ولی این چه وضعشه؟ بهاره قشنگ!
علت اینکه بخش "کتاب در حال خواندن" سمت چپ وبلاگ رو برداشتم این بود که عموما کتابی که اونجا درج میکردم، خوندنش با مشکل مواجه میشد! یا به تاخیر میفتاد، یا متوقف میشد و.. تا وقتی از اونجا حذف میشد. شاید بهتر باشه "آخرین کتاب خوانده شده" رو جایگزینش کنم.
زودتر از اونی که فکرشو میکردم از مرحله سوالِ کِی عروسی میکنید؟ به مرحله بچه نداری؟ چرا بچهدار نمیشی؟ کِی میخوای بچهدار شی؟ عبور کردم! طوری که هرکس از راه میرسه میپرسه!
.
› روندش اینه: چرا ازدواج نمیکنی؟ تو عقد موندین چرا نمیرین خونه خودتون؟ چرا بچهدار نمیشی؟ این بچهها رو میبینی دلت بچه نمیخواد؟ شوهرت چی اون نمیخواد؟ نمیخوای واسه این بچه یه خواهر برادر بیاری؟ دوتا که کمه سومی چی؟ کی اینا رو عروس دوماد میکنی؟ کی نامزدیشون تموم میشه؟ کی میرن خونه خودشون؟ عروس دومادت بچه نمیخوان؟ دومادت نمیگه بچه میخوام؟ خودت نوه نمیخوای؟ این چنتا نوه که کمه بازم بچه نمیخوان؟ و..
› بابا دو دیقه سرتونو از زندگی ملت بکشید بیرون!
میگه هر زندگی یه باگ داره، اینم باگ زندگی توعه! این اون چیزیه که باید باهاش بسازی. میگم میدونم، قبول دارم، ولی هنوز یه چیزی ته دلم میگه تلاش کن شاید شد، اما با صدای ضعیف. انگار که دیگه نا نداره و اونم به درست شدنش امیدوار نیست و از گول زدنم خسته شده!
یه دور تسلسله. وقتی پرم از حرف و بغض و ارسال مطلب رو باز میکنم که بنویسم و بعد، با خودم میگم هو مورو! واقعا میخوای اینکارو کنی؟ ارزششو داره؟ اصلا چرا اینجا؟ عمومی شدنش چه کمکی میکنه؟ شاید چند نفر احساس همدردی کنن و تسلی بدن، ولی جز اینه که آدمها تا یه حدی تاب شنیدن دارن و از نرمالش که گذشت سِر میشن؟ اونوقت رهات که کردن تو میمونی و عادتِ آزاردهندهی تسلا با دیگران. اون لحظه به خودم قول میدم با خدای خودم حرف بزنم و همه چیو واسش بگم. ولی اعتراف میکنم اغلب مواقع نه اینجا مینویسم و نه به قولم عمل میکنم. همه چی تو دلم حبس میشه تا لایهای از فراموشی روش بشینه و مدتی بعد دوباره بهم هجوم بیاره تا تو نقطه شروع این دور بایستم. و من بین چرخههای این دورِ باطل، درحال له و لورده شدنم و صدای شکسته شدنم رو میشنوم.
دوستانه بهش گفتم تو که بالاخره می خوای این پولو هدیه بدی، خب بذارش داخل پاکت کنار باقی پول ها و هدیه کن، چرا حتما شاباش که دستی دستی پول رو مشکل دار کنی و خودت و اون آدمو تو دردسر بندازی؟!
.
› خندید و کار خودشو کرد :)
› کار سختی نبود. بود؟
به آنچه امیدش را نداری امیدوارتر باش
از آنچه که به آن امید داری!
چرا که موسی رفت که آتش بیاورد
ولی به عنوان پیامبر مرسل بازگشت..
امام صادق علیه السلام